آغاز روزهای پاییزی من
"به نام خدای جان و خرد" دوستان خوبم سلام. خیلی خیلی خوشحالم که یه بار دیگه دارم براتون می نویسم. ما چند هفته ای نبودیم.به همراه دایی علی،دایی محسن وپسر عمه مامانم رفته بودیم مسافرت.جای همتون خیلی خالی بود.خیلی دوست داشتم که خاله فاطمه اینا،خاله سحر اینا،مامان جون وبابا جون ودایی محمدم همراهمون بود. اما خوب متأسفانه بخاطر کار ویه سری از مشکلات نتونستن مارو همراهی کنن. انشاالله سال دیگه همه باهم یه سفر دسته جمعی بریم. خوب دوستان خوبم از کجا براتون بگم.ما به خیلی جاهای دیدنی رفتیم.آبشار سمیرم،ایل بیگی،باغ گلها،پل خواجو و...رفتیم.خیلی خوب بود وخوش گذشت. من از اصفهاان برای پسر خاله کو...
نویسنده :
مامان ودیانا
23:13